آیمحمد یوسفی، متولد ۱۳۱۰ در شهرستان درگز، یکی از برجستهترین راویان موسیقی بخشیهای خراسان و از آخرین نسل نوازندگانی بود که دوتار را با تارهای ابریشمی مینواخت؛ سنتی که در بیشتر نقاط ایران فراموش شده، اما به لطف او در مکتب درگز زنده ماند.
او شاگرد «اولیاقلی یگانه»، یکی از اساتید بزرگ بخشیهای شمال خراسان بود و در روایت منظومهها، شاهدخوانی و مقامنوازی به شیوه اصیل بخشیها تبحر ویژهای داشت. دوتار آیمحمد، تنها ساز نبود؛ راوی تاریخ، فرهنگ و احساسات سرزمینش بود.
صدای دوتار او، گرم و بم و سرشار از حس، با سیمهایی از ابریشم تابیدهشده ساخته میشد؛ سنتی که به گفته پژوهشگران، پیش از ورود سیمهای فلزی، در خراسان رواج داشته و تنها در مناطقی چون درگز – به دلیل دوری از مراکز صنعتی – حفظ شده است. تفاوت دوتار ابریشمی با دوتار سیمی، نه تنها در رنگ صوتی، بلکه در روح ساز است؛ آوایی که در ساز آیمحمد، نه بلند بود، نه هیاهو داشت، اما به دل مینشست و آرام آرام مخاطب را در خود حل میکرد.
او در عین حال کشاورز نمونهای بود؛ باغ بزرگی داشت و مزرعهای که در آن نه تنها درختان میروییدند، بلکه صدا هم ریشه میدواند. آیمحمد گاهی برای درختانش هم ساز میزد. باغ او در ایام تعطیل به محفل دوتار دوستان تبدیل میشد. گاهی مردم تا دو شبانهروز در آن میماندند و از نغمههای ساز او سیر نمیشدند.
در مشاعره نیز مهارتی عجیب داشت. اشعار فردوسی، خیام و دیگر شاعران کلاسیک فارسی را از حفظ داشت و در رقابت با چندین نفر، همیشه یکهتاز بود. این حافظه شعری، به روایتهایش غنا میبخشید و شنیدن منظومههای کهن از زبان او را تبدیل به تجربهای ماندگار میکرد.
از دیگر ویژگیهای برجسته او، اخلاص در آموزش بود. هرگز برای تدریس ساز، چشم به پول نداشت. شاگردان زیادی را، از جمله فرزندانش – بهویژه مجتبی یوسفی – و نوازندگانی چون سعید طهرانیزاده و امیرپاشا آذری، بدون هیچ چشمداشتی آموزش داد. برای او مهم بود که سنت موسیقی دوتار ابریشمی فراموش نشود.
اصرار او بر وفاداری به اصول، تنها در نوع ساز نبود. به شاگردانش همیشه توصیه میکرد که دوتار را از شکل مقامی خود خارج نکنند. او میگفت این ساز، هویتی دارد که باید حفظ شود؛ نباید آن را با هر آهنگی آلوده کرد. این دقت و تعهد، او را به نگهبانی بیادعا اما اصیل از فرهنگ موسیقایی منطقه تبدیل کرده بود.
آیمحمد یوسفی، در ۱۴ شهریور ۱۳۹۸، در سن ۸۸ سالگی درگذشت. اما خاموشی ساز او، پایان یک صدا نبود؛ آغاز یک غیاب عمیق بود. از آن پس، گویی چیزی از تار و پود موسیقی نواحی خراسان کم شد. دوتار ابریشمیاش دیگر نمینوازد، اما نوای آن، همچنان در شالیزارهای تگن، در سکوت باغ درگز، و در ذهن و دل شاگردان و شنوندگانش جاریست.